جدول جو
جدول جو

معنی ام رئال - جستجوی لغت در جدول جو

ام رئال
(اُمْ مِ رِ)
کفتار. (مؤید الفضلاء). در المرصع ام الرئال بمعنی شترمرغ آمده و رئال جمع رأل بمعنی بچۀ شترمرغ است، کنیۀ بادهای تند است. (از المرصع). گردباد. (مهذب الاسماء). و رجوع به زوبع و زوبعه و ابوزوبعه در همین لغت نامه و اقرب الموارد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از امپریال
تصویر امپریال
سکه ای طلا که سابقاً در دورۀ تزاری در روسیه رایج بوده
فرهنگ فارسی عمید
(اُمْ مِ رِ)
کفتار. (از المرصع) (منتهی الارب) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ رِ)
کفتار. (از المرصع) ، خرد. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ رِ)
ملخ. (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ رَقْ قا)
پلنگ. (از المرصع).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سِ)
ماده بز. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ پِ)
امپراتوری. شاهنشاهی. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ قِ)
رفیقه یا قتیله دختر نوفل بن اسد. مطابق بعضی از روایات از زنان دانشمند دورۀ جاهلیت بوده است. رجوع به ریحانه الادب ج 6 ص 231 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عِ)
کسی که متصدی احوال قوم باشد و آن را سرپرستی و به امور لازم آن قیام نماید.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ رِ لَ / لِ)
کرکس. (از المرصع). رخمه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). غیر منصرف است بخاطر علم و مؤنث بودن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ رَ / رِ)
مرغکی است خرد که بالها و پشتش سرخ است و انگور خورد. (از المرصع). مرغ انگورخوار. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ءِ)
ناقه. (المرصع).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دریاسالار. (تاریخ تمدن اسلام جرجی زیدان ترجمه جواهرکلام ج 1 ص 201). سردار لشکر بحری. (ناظم الاطباء). دریابیگ. امیرالبحر
لغت نامه دهخدا
تصویری از امپریال
تصویر امپریال
امپراتوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امپریال
تصویر امپریال
((اَ پِ))
امپراتوری، شاهنشاهی، سکه ای طلا که در دوره تزاری در روسیه رواج داشته است، نوعی بازی ورق
فرهنگ فارسی معین